مادر از دختر بزرگش خواست تا برادر کوچکترش را از مهد کودک بردارد و بار دیگر متقاعد شد که می تواند به او افتخار کند

فهرست مطالب:

مادر از دختر بزرگش خواست تا برادر کوچکترش را از مهد کودک بردارد و بار دیگر متقاعد شد که می تواند به او افتخار کند
مادر از دختر بزرگش خواست تا برادر کوچکترش را از مهد کودک بردارد و بار دیگر متقاعد شد که می تواند به او افتخار کند
Anonim

چقدر از فرزندانمان می خواهیم کاری برای ما انجام دهند، فقط برای بهانه گرفتن؟ به خصوص وقتی صحبت از برادران و خواهران کوچکترشان باشد. با کمال تعجب، خانواده هایی در دنیا وجود دارند که در آن کودکان علیرغم تفاوت سنی و علایق، توانسته اند روابطی قابل اعتماد و لطیف بین خود ایجاد کنند.کندیس کاری دو بار مادر است، دختر بزرگش 17 سال دارد و در میان یک بحران پیچیده نوجوانی است. با این حال، این مانع از تبدیل شدن دختر به بهترین دوست برادر سه ساله اش نشد.

زمان دشوار

تصویر
تصویر

Candice و خانواده اش: شوهر و دو فرزند استایلز (17 ساله) و جیمز (3 ساله) - در تگزاس، در ایالات متحده آمریکا زندگی می کنند. آنها دوران سختی را پشت سر می گذارند: کمبود دائمی بودجه والدین را مجبور به یافتن منبع درآمد اضافی کرد.

تصمیم گرفته شد که جیمز نوزاد را در حالی که مادرش مشغول کار بود به مهد کودک بفرستند، اما کندیس شرایط احتمالی فورس ماژور را در نظر نگرفت و یک بار خودش وارد شبکه آنها شد.

تصویر
تصویر

در آن صبح آفتابی، زنی دخترش را پیاده به دانشکده پزشکی برد، کوچکترین پسرش را به باغ برد و سر کار رفت.برای ثبت سفارش جدید، کندیس مجبور شد به یک شهر همسایه برود. مشکل اینجا بود: معلمان با او تماس گرفتند و از او خواستند که پسر را به خانه ببرد.

وضعیت ناامیدکننده

تصویر
تصویر

مادر در حالی که شماره کارفرما را می گرفت به سمت ایستگاه اتوبوس هجوم برد، اما پس از بررسی برنامه متوجه شد که تا چند ساعت بعد نمی تواند برگردد. موبایل شوهرش هم خائنانه ساکت بود. تنها امید برای دخترش که در کلاس درس بود باقی ماند.

دیگر به شانس خود اعتقادی نداشت، کندیس شماره استایلز را گرفت و ناگهان به جای بوق، صدای شاد او را شنید. او به طور خلاصه در مورد آنچه اتفاق افتاده بود صحبت کرد و از دختر خواست که برادرش را از باغ بردارد و به خانه ببرد و قول داد که بعداً یک یادداشت توضیحی برای سرپرست دوره بنویسد.

با هم

تصویر
تصویر

از آنجایی که در تعطیلات بود و مدرسه نزدیک به مهدکودک بود، استایلز به سرعت موافقت کرد. کندیس مطمئن بود که پسر در دستان امنی است و با آرامش کاری را که شروع کرده بود به پایان رساند که ناگهان عکسی روی موبایلش دریافت کرد.

تصویر
تصویر

معلوم شد که خواهر بزرگتر جیمز را به خانه نبرد. او اصلاً حوصله رد شدن از کلاس را نداشت، بنابراین نوزاد را با خود به دانشکده پزشکی برد به این امید که کمی قبل از اتمام کلاس نقاشی بکشد.

با این حال، پسر خسته و بسیار شیطون بود. استایلز او را در آغوش گرفت و با خواندن یکنواخت معلم به خواب رفت. جالب اینجاست که معلم از حضور کودکی که آرام خوابیده در سخنرانی اهمیتی نداشت.

Candice که عمیقاً تحت تأثیر این عمل دخترش قرار گرفته بود، از او تشکر کرد و داستان خود را در شبکه های اجتماعی تعریف کرد.

"البته آنها همچنان به فحش دادن و دعوای زیادی ادامه می دهند. اما این عمل نشان می دهد که آنها چقدر ارتباط صمیمانه عمیقی دارند. من به دخترم بی نهایت افتخار می کنم."

از دیدگاه یک بزرگسال، به نظر ما این است که اعمال دختر تنها اعمال واقعی بوده است، اما اگر شما از هم جدا نشوید و به گذشته بر نگردید، راستش را بخواهید، با آن رفتار نمی کنید. کوچکترین عضو خانواده که در زمانی که پدر و مادرت دور هستند کارتون تماشا می کند و بستنی می خورد؟

توصیه شده: